اوج تملق در دربار فتحعليشاه قاجار
برگرفته از كتاب هزار دستان نوشته اسكندر دلدم
در جريان جنگ دوم ايران و روس ، هنگامي كه قواي روسيه وارد تبريز شدند و فرماندهان قشون روس تصميم گرفتند به سوي ميانه پيشروي و تمام منطقه آذربايجان را به تصرف خود در آورند .
در اين وضعيت كه روس ها منزل به منزل پيشروي مي كردند دولت ايران مجبور شد شرايط صلحي را كه دولت روسيه تحميل ميكرد كاملا بپذيرد .
فتحعلي شاه قاجار ، براي خاتمه جنگ و انعقاد پيمان صلح ، روز معيني رامشخص و به بزرگان و اكابر و اعاظم قوم و درباريان و اشراف و نمايندگان اقشار مختلف مردم بارعام داد .
براي اينكه مراسم « روز سلام » به خير و خوشي برگزار گردد قبلا تعهداتي انديشيدند و دستوراتي صادر گرديد راجع به اينكه در مقابل هر جمله از فرمايشات شاه چه پاسخي بايد داده شود !
در وقت مقرر و ساعت معهود ، شاه آمد و بر تخت سلطنتي جلوس كرد و فرمود : « اگر ما امر كنيم كه ايالات جنوب و ايالات شمال همراهي كنند و يك مرتبه به روس منحوس بتازند و دمار از روزگار اين اقوام بي ايمان در بياورند ، چه پيش خواهد آمد ؟ مخاطبان تعظيم سجده مانندي كرده و گفتند : بدا به حال روس ! بد به حال روس ! شاه مجددا گفت : اگر فرمان قضا ،شرف صدور يابد كه قشون خراسان با قشون آذربايجان يكي شود و توامان به اين گروه بي دين و ملحد حمله كنند چه خواهد شد ؟ جملگي عرض كردند : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !
فتحعلي شاه مجددا پرسيد اگر توپچي هاي خمسه را به كمك توپچي هاي مراغه بفرستيم تا با توپ خود تمام دار و ندار اين كفار را با خاك يكسان كنند چه خواهد شد ؟ باز جواب آمد كه : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !
خلاصه چندين فقره از اين قماش ، اگرهاي ديگر ردو بدل شد و جواب آمد: بدا به حال روس ! بدا به حال روس !
شاه كه تا اين لحظه بر روي تخت نشسته و پشت به دو عدد متكاي مرواريد دوزي شده الماس نشان داده بود از اظهارات چاپلوسانه مشتي درباري ونزديكان مافنگي خود به هيجان آمده، ناگهان روي دوزانو بلند شد ، شمشير خود را به كمر بسته بود به قدر يك وجب از غلاف بيرون كشيد و اين شعر را با صداي بلند خواند :
كشم شمشير مينايي كه شير از بيشه بگريزد **********
زنم بر فرق «پاسكويچ» كه دود از «پطر» برخيزد !
دو نفر از درباريان متملق كه در سمت چپ و راست شاه ايستاده بودن خود را به روي پاي قبل عالم انداخته گفتند :
قربان ! مكش ! مكش ! كه عالم زير و زبر خواهد شد ! شاه قاجار پس از لحظه اي سكوت ، گفت : حالا كه اين طور صلاح مي دانيد ما هم دستوري مي دهيم بااين قوم بي ايمان كار را به مسالمت ختم كنند و مجددا شمشير را غلاف كر د !
باز اين حضرات به خاك افتادند و تشكرات خود را از طرف بني نوع انسان كه اعليحضرت بر آنها رحم آورده و تيغ خود را از نيام بيرون نكشيدند ، تقديم خاكپاي قبله عالم كردند !

:: موضوعات مرتبط:
تاریخ ,
,
:: برچسبها:
قاجار ,
پادشاهی ,
سلطنت ,
تملق ,
ایران ,
شاه ,
فتحعلی شاه ,